سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیوا  : اگه مهر بخورم می میرم . بابا من اگه بمیرم دیگه شیوا ندارم !!!

چهارشنبه 4/11/91 2:50 عصر - آخرین تغییر : [خاطرات دکتر بالتازار] چهارشنبه 4/11/91 3:20 عصر

*یاسمین بانو*، تولد دیگر،  خواب ستاره ها، تشنه...، کشتی نجات ما، ..: *شیرازی*:.علیرضا احسانی نیا، صادق S&N 0511

شیوا میخواست نقاشی کنه . گفت : خودکار کو ؟خودکارکجایی ؟؟؟ - خاطرات دکتر بالتازار

مادرش گفت : 2 تا فرشته دارم ( 2تا دختر ) . شیوا : یکی من . یکی بابا .یکی این .این دوقلوئه . اون دوقلوئه . همه دوقلوئه !!! - خاطرات دکتر بالتازار

سلام.جناب دکتر فکر کنم اگر چند بچه دیگر داشتی باید سریال میساختی! - علیرضا احسانی نیا

پیشنهاد خوبیه . میخوای این سوژه ها رو به سیما عرضه کنم ؟ - خاطرات دکتر بالتازار

 

ببینید از چپ و راست داره بهم پیشنهاد میدن : یکی منتظر چاپ لغتنامه ی شیواست . یکی حاضره تو ساخت سریال ها سرمایه گذاری کنه . وای خدا چقد معروفیت !!!!!!!!!!!!! - خاطرات دکتر بالتازار

 شیوا و مادرش میخواستن برن تهران . باید زنگ میزدیم تاکسی بیاد . شیوا گفت : بابا به خطار( قطار ) زنگ بزن بیاد . ما تنها موندیم ... مامان بابا چرا به قطار زنگ نمیزنه ؟ قطار بیاد تو در وایسه بریم توش ... مامان به قطار زنگ میزنه . بگو تو دیوار وایسه ما بریم توش !!!خاطرات دکتر بالتازار -


نوشته شده در  جمعه 92/9/29ساعت  10:55 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]